کد مطلب:6736 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:456

اختر فروزان سامراء
مقاله
امام حسن عسكري عليه السلام:

"از ادب همان بس كه آنچه را براي خود نمي پسندي، براي ديگران نيز مپسندي."

امام حسن عسكري عليه السلام در سال 232 هجري ولادت يافت. القاب آن بزرگوار را " الصامت"،" الهادي"،" الرفيق"،" الزكي" و" النقي" ذكر كرده اند ؛ برخي از مورخان لقب" الخالص" را هم بر القاب آن حضرت افزوده اند. " ابن الرضا " نيز عنواني است كه امام جواد و امام عسكري عليهما السلام هر دو به آن شهرت يافته اند. (1)

امام حسن عسكري عليه السلام مانند ديگر ائمه عليهم السلام تحت ظلم و جور حكـّام وقت قرار داشت .ايشان سخت ترين روزها را زير نظر سه خليفه ي غاصب ، معتز، مهتدي و معتمد عباسي گذراند. معتزعباسي، پس از تصدي خلافت، امام را شديداً زير نظر قرار داد ، چند بار ايشان را روانه ي زندان كرد و به دست صالح بن وصيف سپرد.

صالح كه از دشمنان اهل بيت (ع) بود ، فرصت را غنيمت شمرد و افرادي پست را در زندان بر امام گماشت تا حضرت را آزار دهند.

علي بن عبدالغفا مي گويد: روزي گروهي از عباسيان و دسته اي از منحرفان بر صالح وارد شدند. صالح به آنان گفت: نمي دانم ديگر چه كار كنم ؟ دو تن از شرورترين افرادي را كه سراغ داشتم، بر امام گماشته ام، اما چنان در آنها تأثير نهاده كه در مدتي كوتاه اهل عبادت شدند. از آنان پرسيدم: درباره اش چه مي گوييد؟

پاسخ دادند: چه بگوييم درباره ي كسي كه روزها را روزه مي دارد و شبها تا بامداد نماز مي گزارد. نه سخن مي گويد و نه به كاري جز عبادت مي پردازد. هر گاه به او نگاه مي كرديم ، لرزه بر انداممان مي افتاد و توان تدبير خويش ازكف مي داديم.

هنگامي كه عباسيان اين سخن را از صالح بن وصيف شنيدند ، در نهايت خواري از نزدش بيرون رفتند.(2)

دشمنان تلاش مي كردند كه عرصه را بر امام تنگ تر كنند، اما سيماي ملكوتي حضرت ، چنان جذاب بود كه حتي پست ترين افراد را دگرگون ساخته و به عبادت وا مي داشت.

بنابر نقل برخي از مورخان، معتز امام را به دست علي بن اوتامش، كه از دشمنان سرسخت اهل بيت بود، سپرد. علي به شدت تحت تاثير واقع و از دوستان صميمي اهل بيت (ع) شد.

شيخ مفيد از محمد بن اسماعيل علوي چنين نقل مي كند : امام نزد علي بن اوتامش زنداني گرديد و به او كه از دشمنان خشن آل ابي طالب بود ، دستور داده شد تا بر امام سخت بگيرد . ولي مدتي نگذشت كه علي در برابر امام چهره بر زمين ساييد و سرآمد روشن بينان و نيك گفتاراني شد كه حضرت را به بزرگي ياد مي كردند.(3)

فشارهاي سخت و گوناگون بر امام ، معتز عباسي را قانع نساخت. او سرانجام به سعيد حاجب دستور داد امام را به طرف كوفه برده و در راه به قتل برساند.(4)

ولي حضرت به درگاه پروردگار شكايت برد و معتز را نفرين كرد. سه روز بعد، در اثر دعاي امام عسكري، معتز به بدترين وضع كشته شد.(5)

هنوز امام عسكري از ستم معتز كاملاً رهايي نيافته بود كه به ستم مهتدي عباسي گرفتار شد . اگرچه اين فرد به زهد معروف بود (6)

اما خلافت چنان او را دگرگون ساخت كه يكباره كمر به نابودي علويان ، به ويژه امام حسن عسكري (ع) بست ، ابوهاشم مي گويد: با امام عسكري در زندان مهتدي بوديم كه فرمود: اي ابوهاشم، اين سركش اراده كرده است با سرنوشت اولياي خدا بازي كند، ولي خداوند عمرش را قطع و كوتاه خواهد كرد. بامداد تركها بر مهتدي شوريدند و او رابه قتل رساندند.(7)

پس از مهتدي ، احمد بن جعفر بن متوكل ، مشهور به معتمد عباسي در سال 256 هجري بر مسند خلافت نشست. او امام را بيش از ديگران ، تحت فشار قرار داد. اين بار پيشواي يازدهم به دست يحيي بن قتيبه سپرده شد . يحيي چنان عرصه را بر امام تنگ ساخت كه مورد اعتراض همسرش قرارگرفت. او در برابر اعتراض همسرش سوگند ياد مي كرد كه حضرت را ميان درندگان رها مي كند. ابن شهر آشوب مي نويسد:" يحيي در پاسخ به اعتراض همسرش سوگند خورد كه امام را در ميان درندگان و شيران خواهم افكند. آنگاه با اجازه خليفه، امام را ميان شيران افكند. پس از مدتي به محل نگهداري شيران نگريستند وامام را در حال نماز يافتند پس دستور داد تا امام را به خانه اش باز گردانند.

پس از مطلع شدن از اين واقعه ، معتمد عباسي نزد امام رفت و عاجزانه از حضرت تقاضاي عفو و دعا نمود(8)

البته نرمش معتمد عباسي ديري نپاييد. او چنان شيفته قدرت و مقام بود كه همه چيز را به فراموشي سپرد و به چيزي جز شهادت امام نمي انديشيد.

نظارت شديد حكومت بر امام

عباسيان نگران بودند كه امام ، همانند سايرعلويان، با داشتن هواداراني چند ، دست به قيام بزنند . پس امام حسن عسكري (ع) را بعد از پدر بزرگوارشان همچنان در سامراء نزد خود نگاه داشتند . در چنين شرايطي بود كه رفت و آمد شيعيان با امام تحت كنترل درآمده و شناسايي شيعيان براي آنها ممكن مي شد.

سالهايي كه امام در اين شهر مي زيست به جز چند بار كه به زندان افتاد در صورت ظاهر همانند يك شهروند عادي زندگي مي كرد. طبعاً رفتار وي به طور محتاطانه اي زير نظر حكومت قرار داشت. روشن است كه امام حسن عسكري عليه السلام همانند سايرامامان، در صورت داشتن اختيار و آزادي ، نه سامراءبلكه مدينه را براي زندگي انتخاب مي كردند. در واقع اقامت طولاني ايشان در سامراء، نوعي بازداشت از طرف خليفه عباسي به شمار مي آيد.

وجود شبكه منظم شيعيان كه از مدتها قبل شكل گرفته بود ، در نظر خليفه از اهميت فراواني برخوردار بود و موجبات نگراني و وحشت او را فراهم مي آورد ؛ چيزي كه مي بايد به نحوي كنترل مي شد.

به همين جهت حكومت از امام خواسته بود حضور خود را در سامراء ، به طور مداوم به آگاهي برساند؛ چنان كه طبق نقل يكي از ياران امام ، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دارالخلافه حاضر شود.(9)

چنين حضوري، گرچه در ظاهر نوعي احترام براي آن حضرت تلقي مي شد ، ولي در واقع تنها وسيله ي كنترل ايشان از نظر خليفه بود.

چگونگي ديدار شيعيان با امام

شيعيان براي ديدن امام مشكل داشتند ، آن گونه كه يك بار، تنها موقعي كه خليفه براي ديدن" صاحب البصره" مي رفت و امام را نيز همراه خويش مي برد ، اصحاب امام در طول راه ، خود را براي ديدن آن حضرت آماده مي كردند . (10)

اسماعيل بن حمد مي گويد: براي طلب پول در سر راه آن حضرت نشستم و هنگام عبور امام ، تقاضاي كمك مالي از وي كردم.(11)

محمد بن عبدالعزيز بلخي مي گويد: هنگام حركت امام به دارالعامه، در كوي الغنم منتظر تشريف فرمايي آن حضرت بودم.(12)

علي بن جعفر ازحلبي نقل مي كند: در يكي از روزها كه قرار بود امام به دارالخلافه برود ما درعسكر به انتظار ديدار ايشان جمع شديم، در اين حال از طرف آن حضرت نامه اي بدين مضمون به ما رسيد:

" كسي بر من سلام و حتي اشاره اي هم نكند ، زيرا در امان نيستيد."(13)

از اين روايات مي توان فهميد كه دستگاه خلافت تا چه حد ، روابط امام با شيعيانش را زير نظر داشته و آن را كنترل مي كرده است . البته امام و شيعيان در فرصتهاي گوناگوني يكديگر را ملاقات مي كرده اند و سرپوشهايي نيز براي اين تماسها وجود داشته ، يكي از بهترين راههاي ارتباطي شيعيان با امام، مكاتبه بوده كه در منابع تاريخي فراوان به آن بر مي خوريم.

موقعيت امام عسكري عليه السلام درسامراء

امام گرچه بسيار جوان بود ، ولي به دليل موقعيت بالاي علمي و اخلاقي ، به ويژه رهبري شيعيان و اعتقاد بي شائبه آنان به امام و احترام بي چون و چراي مردم به ايشان ، شهرت فراواني پيدا كرده بود. همچنين به دليل آن كه مورد توجه عام و خاص بود ، حاكميت عباسي جز در مواردي چند ، درظاهر رفتار احترام آميزي از خود نسبت به آن حضرت نشان مي داد.

سعد بن عبدالله اشعري از علماي معروف شيعه مي گويد :

" در شعبان سال 278 هجري قمري ( هجده سال پس از شهادت امام عسكري عليه السلام) در مجلس احمد بن عبيدالله بن خاقان

( كه پدرش وزير معتمد عباسي بود و آن روزها مسئوليت خراج قم را بر عهده داشت و به آل پيامبر و مردم قم نيزعداوت مي ورزيد.) نشسته بوديم. سخن از طالبيون ساكن سامراء و مذهب و موقعيت آنان در پيش حاكم به ميان آمد، احمد گفت: من كسي از علويان را چون حسن بن علي عسكري در سامراء نديده بودم كه اين چنين به وقار ، زيركي و بزرگ منشي در ميان اهل بيت خود شناخته شده و پيش سلطان و بني هاشم محترم باشد ، چنان كه او را بر افراد مسن حتي امراء و وزراء و منشيان نيز برتري مي دادند . روزي من كنار پدرم ايستاده بودم، آن روز پدرم براي ديدار با مردم نشسته بود كه امام وارد شد . پدرم چند قدم به استقبال ايشان جلو رفت. او را بوسيد و مرتب مي گفت: پدر و مادرم فدايت...

شب از پدرم پرسيدم: آن شخص كه بود كه آن قدر احترامش مي كردي؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضيان بود( در آن زمانها شيعيان را رافضي يعني از دين خارج شده مي خواندند) فرزندم اگر روزي خلافت از دست بني عباس بيرون رود، در ميان بني هاشم، جز او كسي شايستگي تصدي آن را ندارد. او به خاطر فضل، صيانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نيكو سزاوار مقام خلافت است.(14)

اين روايت با توجه به راوي آن كه خود يكي از معاندان سرسخت اهل بيت بوده ، به خوبي موقعيت اخلاقي و اجتماعي امام را در ميان عامه مردم و حتي خواص نشان مي دهد.

چگونگي ارتباط امام با شيعيان

پراكندگي شيعيان در بلاد مختلف اسلامي ، در شصت سال پاياني دوران حضور تا آغاز غيبت صغري، از شواهد و قرائن تاريخي است كه در احاديث فقهي نيز فراوان ديده مي شود.

قطعاً براي شيعيان سؤالات و مشكلاتي مطرح بود كه نياز به پاسخگويي داشتند . اين مشكل با تعيين " وكلا" از طرف امامان شكل مي گرفت و با ارتباطي كه بين امام و وكلاي ايشان به ويژه به شكل مكاتبه اي به وجود مي آمد، سعي مي شد تا راهنماييهاي لازم از نظر ديني و سياسي ارائه شود .

امام حسن عسكري (ع) در دوران حيات خود به اين سيستم توجه داشت و در توسعه واستفاده از آن مي كوشيد. ايشان افراد ي را با سابقه ي علمي درخشان كه ارتباط استواري با امامان قبلي يا خود آن حضرت داشتند و مي توانستند از نظر حديثي پشتوانه اي براي شيعيان به شمار آيند ، به عنوان وكيل انتخاب مي نمودند.

از جمله اين وكلا" ابراهيم بن عبده" در ناحيه بيهق، " ابراهيم بن مهزيار اهوازي" در ناحيه اهواز و از مهمترين وكلاي امام كه بعدها به منصب نيابت خاص در غيبت صغري نيز رسيد ، "عثمان بن سعيد" بود. او از طرف امام هادي و امام حسن عسكري عليهما السلام به وكالت برگزيده شد ، شيخ طوسي درباره وجه تسميه او به سمان مي نويسد: او به تجارت روغن مشغول بود تا به عنوان سرپوشي براي كاراصلي خود( وكالت) از آن بهره برداري كند . درمواقعي كه مالي از شيعيان به او مي رسيد آن را در ظرف روغن جاسازي مي نمود و پنهاني نزد امام عسكري عليه السلام مي فرستاد .(15)

شهادت امام

سرانجام امام عسكري عليه السلام در هشتم ربيع الاول سال 260 هجري قمري در سن ، بيست و نه سالگي(16) توسط معتمد عباسي مسموم و به شهادت رسيد.

هنگام شهادت امام ، هاله اي ازغم و بهت زدگي فضاي سامراء را فرا گرفت. مردم فرياد مي زدند: ابن الرضا رحلت كرد. آنگاه براي تدفين آماده شدند ، بازار به حال تعطيل درآمد. بني هاشم، شخصيتهاي نظامي و قضايي ، منشيان و مردم به سوي پيكر امام هجوم آوردند، آن روز در سامراء قيامتي بر پا بود(17)مرقد مطهر اين امام عزيز در سامراء كنار پدر بزرگوارشان زيارتگاه عشاق آن حضرت است .



1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 421، بحار الانوار، ج 50، ص 236، نور الابصار، ص 166.

2- اصول كافي، شيخ كليني، ج 1، ص 512.

3- ارشاد، شيخ مفيد، ص 342.

4- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 431.

5- بدايه و النهايه، ابن كثير، ج 11، ص 16.

6- كشف الغمه، اربلي، ج 2، ص 206.

7- الغيبه، شيخ طوسي، ص 134.

8- مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 430.

9- الغيبه، طوسي، ص 129.

10- اصول الكافي، كليني، ج1، ص 444.

11- كشف الغمه، ج 2، ص 447.

12- الخرائج و الجرائح، ج1، ص 447.

13- همان، ج1، ص 439.

14- الكافي، ج1، ص 505.

15- همان، صص214،215.

16- مروج الذهب، ص 4، ص 112.

17- الغيبه، طوسي، ص 132.